سکوتــــ اتاقو دارهـ میشکنهـ تیکـــ تاکـــ ساعتــــ رو دیوارـ ـ ـ
در حضور واژه های بی نفس ببین اندام تنهاییم را این شب ها نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند در امتداد نگاه تو کاش میفهمیدی عمق خواهشم را و عمق دوستت دارم بمان گفتنم را...
نظرات شما عزیزان:
صدای تیک تیک ساعت را گوش کن
شاید مرهم درد ثانیه ها را پیدا کنی
که در لحظه های خاکستری
در انتظار طلوع خورشید است
چشم های من خسته است
گاهی اشک ، گاهی انتظار
این سهم چشم های من است
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم
لحظه های انتظار شکسته می شود
و بغض تنهایی من
مغلوب وجود تو می شود
همه ی پستاتو کامنت میذارم ک بگم همهشون معرکه ن
پس چرا مث عاشقایی؟فدات شم عاشق عشقم ولی عاشق نشدم
با همه شادی و غم
گاه اهسته و کم
با وجودی پر غم
گاه شاد و خرم
هر چه باشد راحت
و سبک میگذرد
و فقط خاطره هاست
که میان دل ذهن من و تو می ماند
خاطری سبز بساز...
:قالبساز: :بهاربیست: |